مثلن با خودت می گی من هیچ وقت معتاد نمیشم، حتا نمیگی، انقدر مطمئنی که این مسائل در انتهایی ترین نقاط ضمیر ناخودآگاهت هم خطور نمی کند!
مثلن بچه تر هم که بودی می گفتی من سیگار نمی کشم، البته امروز هم اکیدن نحی می کنی سیگاری بودن را. و می گویی < من تفننی/عشقی می کشم>، حرفت هم حق هست، واقعن از روی عشق هر روز سیگار ها را کون به کون می کشی!
مثلن اولین بار که مشروب خوردی فرق شراب و آبجو و الخ را نمی دانستی، هنوز هم نه میدانی نه اسم هایش را کامل بلدی، اما خب یه هینکن یدکی در اتاقت داری!
بعد خب بیخیال، همین دیگر...
زندگیست! مثلن روزی هم فکر می کردی همیشه خوشتیپ میمانی، بعد امروز می گویی این شکم اعتبار بازار است، خب حق داری، چون کیون لاغر کردن را نداری، یا مثلن تیپ هایت انقدر ساده شده که ممکن است عن خودت هم درآید!
این ها زندگانیست، روزی سیگاری ها و الکلی ها و چاق ها همان ها بودند که تو هیچ وقت نمی شدی، امروز می گویی تا سیگار را درک نکردی گه می خوری راجع به اش بیانبیه صادر می کنی...
خب روزگار می گذرد، روزی خاهد امد که راجع به همین افکار امروزت مثل افکار دیروزت قضاوت می کنی!
مثلن بچه تر هم که بودی می گفتی من سیگار نمی کشم، البته امروز هم اکیدن نحی می کنی سیگاری بودن را. و می گویی < من تفننی/عشقی می کشم>، حرفت هم حق هست، واقعن از روی عشق هر روز سیگار ها را کون به کون می کشی!
مثلن اولین بار که مشروب خوردی فرق شراب و آبجو و الخ را نمی دانستی، هنوز هم نه میدانی نه اسم هایش را کامل بلدی، اما خب یه هینکن یدکی در اتاقت داری!
بعد خب بیخیال، همین دیگر...
زندگیست! مثلن روزی هم فکر می کردی همیشه خوشتیپ میمانی، بعد امروز می گویی این شکم اعتبار بازار است، خب حق داری، چون کیون لاغر کردن را نداری، یا مثلن تیپ هایت انقدر ساده شده که ممکن است عن خودت هم درآید!
این ها زندگانیست، روزی سیگاری ها و الکلی ها و چاق ها همان ها بودند که تو هیچ وقت نمی شدی، امروز می گویی تا سیگار را درک نکردی گه می خوری راجع به اش بیانبیه صادر می کنی...
خب روزگار می گذرد، روزی خاهد امد که راجع به همین افکار امروزت مثل افکار دیروزت قضاوت می کنی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر