۱۳۹۱ مهر ۱۰, دوشنبه

ما در طوفانیم و در دوردست خشکی ای هم باشد تا فردا به کارمان نخاهد آمد

دارم فکر میکنم، فکر میکنم بهتره دکمه پوز رو بزنم، فکر نمی کنم، لیوان یه بار مصرف بر میدارم، یک سومش رو ودکا میریزم، دو سوم هم آب پرتقال و سون آپ، یک نخ بهمن هم روشن میکنم، طاقت بیار رفیق رو هم پلی میکنم، بعد دوباره فکر میکنم که امروز هم خونه ایم اومد تو اتاقم و به خاطر قیمت دلار گریه کرد، پک میزنم، لب تازه میکنم، مهم نیست، مهم نیست، مهم نیست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر