۱۳۹۲ اسفند ۲۱, چهارشنبه

ما از دبستان تا حالا هم‌دیگه رو انگشت کردیم

شماها خاطره های دو نفرتون اذیتتون میکنه، من خاطره های ده پونزده نفره‌م، خاطره‌های دو نفره رو مطمئنم بازم پیش میاد، چه بسا بهتر، به هرحال دو شدن خیلی آسونتر از ده پونزده شدن هست، جمع کردن 15 تا آدم که باهم حال کنین هرچی سن بالاتر بره سخت تره، اما مخ زدن دختر هرچی سن بالا میره راحت تر میشه

ما بام جمع میشیم بعد میریم کارای مفرح میکنیم، دفعه قبلی از بام رفتیم ترمینال بیهقی، اونجا از یکی پرسیدیم تهران کجاهاش قشنگه، و اون بنده خدا هم گفت "موزه دفاع مقدس" 
بعد از عکس با اتوبوس های ترمینال بیهقی، رفتیم رضا لقمه تو جمهوری، شاممون رو از شام همدیگه کش رفتیم و کتک زدیم هم رو و خوردیم و بعد هم سر سیگار دعوامون رو کردیم و سوار ماشین‌ها رفتیم آزادی، با آزادی هم عکس گرفتیم، دیدیم بس نیست، رفتیم مهرآباد، اونجا رو سه تا کاغذ آ چاهار نوشتیم "کریم جان؛ بازگشت حماسی‌ت به وطن را گرامی می‌داریم" بعد هم رفتیم جلوی یاس ایر، یاسین رو گذاشتیم رو شونه هامون عکس گرفتیم، بعد یه پرادو دیدیم باهاش عکس گرفتیم، با پراید خسته یاسین هم عکس گرفتیم، چند وقت بعدش یاسین من رو رسوند فرودگاه با همون پراید خسته‌ش، علف کشیده بود دیوث، کل راه چت بود، چقد دلم براشون تنگ شده، چقد معلومه از رفع دل تنگی دارم این نوت رو مینویسم

تا پارسال اینطور جا افتاده بود که من هر سال برمیگردم و همه رو دور هم جمع میکنم، هرسال برای کریسمس میرفتم و زنگ میزدم به تک‌تک‌شون، فحش کششون میکردم از بقل دوس دخترها و کارها و درس‌هاشون میکشوندمشون بام، امسال عید شده و هنوز خبری از من نشده، چنتاشون صداشون در اومده، مسج زدن فحش کشم کردن که برگردم همه رو جمع کنم برم بام، یکیشون زده تو گورتو گم کن بیا، من خودم قول میدم همه رو بکشونم بام، این جمله ته جمله احساسیه برای من، از صدتا نامه عاشقانه مفهومی تره، یه گشاد بالفطره، داره میگه حاضره از مسئولیت من کم کنه، اما من رو ببینه، بقیه رو ببینه، این یعنی فشار زندگی رو دوش رفیقم زیاد شده، نیاز داره بریم بیرون بریزیم تو همون بیرون همه زندگی رو...
هیچی، همین دیگه، امین هم گفت تا یه ماه دیگه میره آلمان، علیرضا و سعید هم آمریکا هستن، یکی دیگه فنلاند بود. این خارج چه خراب شده‌ای هست که همه رو طرد و پرت می‌کنه؟ داخل چرا پس میزنه همه رو؟ چرا وقتی ما همه انقد خوشیم تو خونه‌هامون، خونه‌هامون رو عوض می‌کنیم؟ آدم باید روانی باشه والا... 
خلاصه که شک دارم دیگه جمع دبستان سروش، جمع دبستان سروش بشه، بشه هم بدون خیلی‌ها می‌شه!