۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه
به روزاي غم دار فرصت بده
به روز فرصت بده!
صُبا كه پا ميشي نبايد بگي امروز هم مث اون روز...
اينطوري روزت سر خورده مي شه!
صُباي تنايي ريده!
صبا كه هيچي شباش هم چنگي به دل نمي زنه!
اما تو فرصت رو از روزت نگير...
بالاخره نميشه همش كه غم خورد!
فرصت بده، لاقل اداي فرصت دادن رو در بيار...
فايده داشته كه دارم به تو هم مي گم اينكارو بكني!
من خودم ٧ صبح پاشدم و ديدم خب خره تو كه تا شب تنهايي چرا انقدر زود پاشدي؟!
اصن غم بودا، اما پاشده بودم ديگه...
خلاصه به زور كيون مبارك رو هم اوردم و رفتم ورزش صبگاهي،هرچند كه اصن كيونش نبود، حال لبخند و صبح به خير به بقيه آدما رو هم نداشتن اما به ياد كوه رفتناي ايران به همه سلام مي كردم مث كسخلا...
خلاصه همچنان همچي عني بود تا كه يه عزيز دلي زنگ زد و گف ناهار برم پيششون...
خب واقعيتش شب هم تصميم دارم برم كلاب برقصم...
و خب به روزم فرصت دادم، گذاشتم شاد باشه وختي نبود...
حالا هم تو قطار نشستم در راهم از فرصت ها استفاده كنم هر چند هنوز دل و دماغ چنداني هم براي فرصت ها ندارم...
اما خب تا آخر كه نميشه غم خورد و تنهايي كشيد...
با تشكر
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر