۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

و ما ادراک ما زندگی؟!

نیم ساعت رو تردمیل بزنی، بعد لباساتو بکنی صاف بری تو وان حموم، همونجا بشینی و به زندگیت فک کنی،به دَرسِت، به دوستات، به آینده ، به الانت، به خانوادت، به جنبش مدنی کوفت، به اونی که دلت تنگ شده و دو روزه ازش خبر نداری، به اینکه یه ساعت دیگه باس حاضر شی بری فیلان جاعک، به خود واقعیت، خود ایده آلت ، خود گذشتت ، به همه فک کنی، بعد خسته که شدی شیر آب سرد رو باز کنی و یه نخ بهمن روشن کنی ...
هعی
هعی
پ.ن: آخرش هم پشمات رو بزن و خودت رو شیو کن، خدا رو چه دیدی؟! شاید قسمت بود امشب!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر