۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

زلزله آذزبایجان / سو مدیریت دولتی / خاطره پیش دانشگاهی / جنبه دوستان

بعد از خبر زلزله احساسات من تغییری نکرد و فقط مثل بی شخصیت ها ناراحت شدم ازینکه 80 تا از منابع جوک مملکت فوت شدن ، فك كردم ببينم منطقن چه كمكي ازم برمياد، طبيعتن خون دادن و كمك مالي بهترين كار هست، اما خب براي كمك مالي كه دليلي نميبينم، چون اين عزيزان در سومالي كه براشون زلزله نيومده، اينها سيتيزن ايران هستن و دولت ايران هم لنگ تامين آب معدني و نون و چادر هاي اسكان موقت مسلمن نيست، فقد صرفن لنگ سو مديريت هست كه خب من خودم اصن مدير نيستم چه برسه كه بخام خوبش باشم يا بدش! پس در اين زمينه ها كمكي ازم بر نمياد، مونده بحث خون دادن كه يادمه در دوران پيش دانشگاهي یه بار دير رسيدم مدرسه، در کلاس رو كه باز كردم معلم پرسيد كجا بودي؟!
عرض كردم رفته بودم خون بدم، يكي از دوستان بامزه و نمك هم تيكه اي انداخت با این مضمون: رفته كون داده! و همه باهم هار هار هار خنديديم كه من رفتم كون/خون دادم!
خلاصه در اين باب هم راهمون از وطن دوره و دستمون كوتاه، بعد ديدم خب لاقل در شبكه هاي اجتماعي تبليغ و دعوت كنم كه ديگران برن خون بدن كه با توجه به موج و جوي كه به راه هست خون آريايي مناسبي انشالا اهدا خاهد شد، بنابراين كلن هموطنان نيازي به بنده و اقداماتم ندارن و من باس برم تو سر و كله خودم و مشكلات شخصيم بزنم، با تشكر

پ.ن: از نظرات شما در مورد شوخی نکردن با اقوام گوناگون آریایی به هیچ وجه استقبالی نخاهد شد و خاهش دارم جنبتون رو ببرین بالا، والا به ما گفتن کون دادی جای خونی که داده بودم اصن ناراحت که نشدم، کلی هم خندیدم با دوستان، شما هم بخندین به جوک ها، حتا اگه در مورد خودتون هست ...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر