۱۳۹۱ مرداد ۱۲, پنجشنبه

گاو نر و مرد کهن، نبود؟! نیست؟!

بالای سه ماهه هیچ در آمدی ندارم، و هیچ فعالیت مفیدی هم برای کسب درآمد انجام نمیدم، با بابا راجع به پول حرف زدن خودش یه کابوسه، چه برسه که بازم بخام ازش پول بگیرم و درخاست کنم!
خیلی خسته م!
دوس دارم یه تحقیق توپ با استاندارد های آی اس آی انجام بدم، مقدماتش هم حاضره، اما کون مبانیش رو خوندن هم ندارم، دوس دارم کتاب و مقاله ترجمه کنم، دوس دارم انجمن ایرانیان دانشگاه رو بازآفرینی کنم، دوس دارم یکی ، فقد یکی از این همه طرحایی که تو ذهنم هست رو انجام بدم و به استقلال مالی برسم...
خیلی چیزا
خیلی کارا دوس دارم، اما دوس داشتن کفایت نمیکنه، مرد نر میخاهد و گاو کهن که هیچ کودوم من نیستم، اصن دوس دارم یه دختر زیبا و همه چی تمومی پیدا بشه و دِی لیو تو گِدِر هپیلی اِوِر اَفتِر و اینا، دوس دارم دیگه، چی کارم دارین؟ همینی که هس!
کونم گشاده، خسته شدم که انقدر کونم گشاده
هیچ کس هم پیدا نمیشه بیاد این اتاق لعنتی رو اجاره کنه، این ماه اجاره ندم باس 9 ماه خودم اجارش رو بدم و این دیگه نور علی نوره...
الان هم میخام یه ایبوبروفن بخورم خابم بگیره کَپَم رو بذارم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر