۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه

آب زنید راه را ...

هرطور به قضیه نگاه کنید آب پاکی خیلی مسئله مهمی است، ریختن آب پاکی یعنی زندگی راست و ریس شده، مثلن شما آب پارکی را که به دست کارمند در حال اخراج بریزی، دیگر می‌داند اخراج شده، و قضیه دیگر راست و ریس است، دیگر دو به شک نیست، دیگر اخراج شده و باید بدنبال شغل جدید باشد، اینکه واقعیت تلخ است یک مبحث دیگری است، اما آب پاکی تلخ نیست، آب پاکی منطق است، راه را پیدا کردن است، خلاصه مهم است آب پاکی، مثلن مهم است در تمام دو به شک‌های زندگی، در تمام دوراهی‌ها، در تمام چه می‌شود چه نمی‌شودها، شایدها و کاش‌ها آدمی آب پاکی بریزد، آب را که بریزی راه مشخص می‌شود، می‌فهمی چند چندی، می‌فهمی مرد/زن این رابطه هستی؟ نیستی؟ این شغل درست است؟نیست؟ من مسلمانم؟ نیستم؟ خلاصه دستت می‌آید، پس بریزید، آب پاکی بریزید، تصمیم بگیرید و بریزید، کارتان راه میوفتد بپاشید، از فیلانی خوشتان آمده؟ بروید و صاف تو رویش بگویید که خوشتان آمده، طرف مقابل خودش می‌ریزد آب پاکی را، مثلن جلوی همه می‌شاشد به هیکلتان و می‌گوید نه، یا شاید هم خدا را چه دید گفت بله، خب خوبی‌ش مشخص شدن است دیگر، خوبی‌ش نماندن است، گیر نکردن است، من خودم که این‌ها را می‌گویم الآن گیر کرده‌م، دو به شکم، خودم از تجمع افکار و شک خوابم نبرده و پناه به نوشتن آورده‌م، خودم واعظان کین جلوه در محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت(حتا غیرِ خلوت) می‌روند آن کارِ دیگر می‌کنندَم، شما نباشید، بریزید آب را

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر