یکی از سختترین باورها، باور به برابری هست، باور به برابری من با دیگران، باور به برتر نبودن من از بقیه، باور به اینکه کسی که مسلمان نیست از منِ مسلمان نوعی پایینتر نیست، باور به اینکه کسی که به "تکامل(فرگشت)" اعتقاد داره فهم و شعورش بیشتر از کسی که به این مسائل اعتقاد نداره نیست، باور به اینکه اگر برای منِ نوعی اثبات شده هست که خدا وجود نداره، برای فرد دیگه حتمن ممکن هست که اثبات شده باشه خدا وجود داره، باور به این مسئله اصلن آسون نیست، ما همه "خود برتر بین" هستیم، دیفالت همه آدمهایی که تا به این لحظه در عمرم دیدم همین بوده مگر اینکه به اون درجه از پختگی و شعور رسیده باشن که باید برابر ببینن و قبول کنن غیر از تفکرات خودشون تفکرات دیگری هم هست که وجود داره و درست هستند، آدمی وقتی به وجود یا عدم وجود خدا میرسه، ناخودآگاه احساس دانایی میکنه، یه علت روانی این مسئله عدم قبول استباه توسط "خود برتر بین" درون ما هست، یعنی ما حاضر نمیشیم قبول کنیم باور ما اشتباه هست، برای همین حاضر نمیشیم قبول کنیم که باور دیگری با باور ما همخونی نداره، هماندازه من فهم و شعور و منطق داره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر