چرخ ماشین یه چیزی داره که بهش میگن بالانس، ماشینی که بالانس نباشه مصرف سوختش زیاد میشه و خطرناکه، تو سرعت بالا امکان چپ کردنش هست، تعادله دیگه، خودم آدم هم یه پاش بلندتر از اون یکی پاش باشه نمیتونه سریع راه بره!
از قضا چرخ رابطه هم همین رو داره، رابطه هم بالانس نباشه میلنگه، کیفیتش میاد پایین، اونی که بیشتر مایه گذاشته مجبور میشه بیشتر بنزین بزنه به رابطه، اون یکی هم گشادتر میشه و فک میکنه همیشه همینه، اما زهی خیال باطل، بالاخره ماشین هم چپ میکنه، چه برسه به رابطه، چه برسه به آدمیزاد...
من کلی فک کردم به چنتا اِلِمان برای بالانس رابطه رسیدم،به نظرم اومد نیازهای رابطه چرخهای رابطه هستن، و تعادل نداشتن این چرخها باهم و یا هماندازه نبودنشون از طرف طرفین بالانس رو خراب میکنه، احساس میکنم نیازهای رابطه از حواس آدمیزاد برمیاد، مثلن ما حس لامسه داریم، نیاز به لمس همدیگه هم داریم، یا حس چشایی داریم، فرنچ کیس هم داریم(و قص علی هذا)، حس شنوایی داریم، نیاز به حرفای عاشقانه و "دوستت دارم" هم داریم، حس بینایی داریم، نیاز به دیدن هم داریم، پرواضحه این احساسات رو به همه دنیا داریم، اما خب یکی که خاص شد بالانس اینها هم خاص میشه، مثلن هیچ پسری نیست که دیدن بدن تیلر سوییفت رو به دیدن بدن عشقش ترجیه بده، چون تیلر سوویفت خاص نیست براش، اما دوسدخترش خاصه، نیازهمون نیاز به دیدن هست، اما خاصش؛ این یعنی خاص شدنِ نیاز.
یه مشکل اساسی تو جامعه ما فک کنم همین بالانس نبودن رابطههاس، همیشه یه طرف بیشتر سوخترسانی میکنه، یه طرف کمتر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر