۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

مردی از جنس عقل و اعتدال

وسط مسابقه فوتبالی دوستانه بین عده ای از دانشجویان یک دانشکده بازیکنی بازیکن دیگر را دریبل میزند و بازیکن دریبل خورده هم با خطا بازیکن دریبل زده را نقش بر زمین میکند، هم تیمی های کسی که زمین خورده به طرفداری از او شروع به اعتزاض میکنند و هم تیمی های بازیکن خاطی هم به طرفداری از این یکی پررو بازی در میارن و میگن اصلن خطایی نشده، دعوا و کشمکش به حدی اوج پیدا میکند که تیم ها میخاهند برای همیشه دیگر باهم فوتبال بازی نکنند و برای همیشه اون گروه های دوستی را از بین ببرند، در این میان خود را دروازبان تیمی که حق با آنهاست فرض کنید، چه میکنید؟ اگر بر طبل پایان بازی بکوبید شما هم مثل باقی بازیکنان بچه بازی کرده اید، اما خب بعضی ها در این موارد کوتاه می آیند، سعی میکنند کاری کنند که نه سیخ بسوزد نه کباب، تیم مقابل میداند خاطی است اما به هر دلیلی شاخ بازی در میاورد، خب امکان جریمه کردنشان که نیست، اما میشود جای پایان دادن به بازی، بازی را ادامه داد، آن دروازبان اگر پخته و عاقل باشد سعی میکند تیم خود را به خویشتنداری و تیم حریف را دعوت به ادامه بازی کند، در ادامه بازی خدا بزرگ است، میشود حریف را برد، اما اگر بازی تمام شود دیگر فرصتی باقی نیست برای هیچ کاری...
من خاتمی را دوس دارم به علت نقش عاقلانه و پخته دروازبانیش، هر چقد هم که شماها بگویید خاتمی ترسو است و اگر همان 18 تیر سفت و محکم می ایستاد فیلان میشد و بهمان میشد من میگویم کار عاقلانه ای کرد، خاتمی دید که حریف نه تنها پررو هست، بلکه زور هم دارد، بلکه نامرد هم هست، بلکه دروازبان عاقلی هم ندارد، پس بهتر دید بازی را ادامه دهد تا با بر طبل مخالفت کوبیدن بازی را برای همیشه پایان دهد، آن هم نه پایان عادی، پایانی که موجب شود هم تیمی ها و حتا خودش آش و لاش شوند...
همچین فرد معتدلی ترسو نیست، عاقل است، بچه بازی در نمی آورد که خودش و تیمش را از بازی محروم کند، با سیاست جلو میرود، حرف از گفتمان میزند، حتا وقتی همه راه های گفتمان بسته است دغدغه ها و حرف هایش را با بیان کردن در جلسات عمومی به گوش مخالفانش و از همه مهم تر دروازبان تیم حریف میرساند، مجبورشان میکند به واکنش، یکیشان فحش میدهد، همه فحش ها را نثارش میکند، اما بلافاصله یکی دیگر از همان تیم پررو ها به هم تیمی‌ش میتوپد که برای چه فحش میدهی؟ بگذار حرفش را بزند، این یعنی سیاست، این یعنی بازگشت به بازی، این یعنی ایجاد فرصت...
خاتمی هنوز اعلام نکرده می آید یا نمی‌/آید، اما هرکار که بکند من به شخصه قبولش دارم، کاپیتان(دروازبان) پخته و عاقلی‌ست، دارد فعالیت انتخاباتی میکند، اما همه انگار میکنند که نمی آید، دارد پیام میدهد و جواب میگیرد، دارد به ملت میگوید من هم هم‌تیمی شماها هستم، آزادی میرحسین را میخاهم، اما ممکن است نشود‌ها، آماده باشید‌ها، قرار نیست معجزه ای بشود‌ها، و از آنطرف به حکومت میگوید من هستم، اگر لازم باشد با تمام قوا هستم، و مردم هم مرا میخاهند، بیایید باهم کنار بیاییم، دعوا نمیکند مثل بقیه، حرف میزند، میگوید بازی را برد-برد کنیم، برای یک کشور، بازی برد-باخت شکست برای همه است...
من این آدم را نمیپرستم، اما بین سیاست مداران ایرانی همچین مغز باز و روشنی را باید ازش مجسمه ساخت و دورش طواف داد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر