۱۳۹۱ تیر ۲۷, سه‌شنبه

دل بي جنبه من

يه مدت احساساتت از بين ميره، سيب زمينيه سيب زميني! اصن زندگي و آدما رو دايورت كردي، هي ميگذره، هي ميگذره... بعد طبق معمول شوخي هات با خيليا شروع ميكني يكي رو عزيزم صدا كردن، اصن طرف اونور دنياس و تو حتا بهش فكر هم نميكني، صرفن شوخيه ديگه... شوخي شوخيه ديگه، احساسه بر ميگرده، عزيزم ميشه جون دلم، هنوزم اونور دنياس، اما تو منتظرشي، دلتنگيت شروع ميشه، نه فقط واسه اون، حتا واسه بقيه، يادت مياد خونوادتو ٧ ماهه نديدي، دلتنگ تر ميشي، يادت مياد آخرين عكساي با خانوادت تو فرودگا رو آقا دزده با موبايلت باهم برد، بيشتر دلتنگ ميشي، بعد هي دلتنگ ميشي، دلتنگ ميشي... بعد فقد آرزوت ميشه آن شدنه اون! هر چقدم دور، هر چقدم دير... ديگه ايناس كه دايورته!!! دل آدما بي جنبس، نباس بهش پا داد...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر