۱۳۹۳ تیر ۲۹, یکشنبه

یک شب به شوق یادَش

دیشب یه قرص خریدم روش نوشته بود "سوییت دریمز" یعنی "خواب شیرین" خرکیف اومدم خونه خوردمش، معمولش اینطوری هست که شبی که آدم قرص می‌خوره شب خوش گذرونی هست، شب هیچی نفهمیدن هست، شب 8/9 ساعت مردن هست، اما از قضا قرص قصه ما، قرص خواب نبود، قرص خوابای شیرین بود؛
"او" را آورد به بالینم، "او" را آورد اما کاملن رئالیسم، به حالت مجازی، به حالتی که من دورم از او، و "او" با دیگری‌ست و من قاطی کردم یه چیزی بهش گفتم و "او" من را بلاک کرده و حالا من هی حرص می‌خورم، هی حرص می‌خورم! ای تف تو ذات قرصی که اندازه نخود خیال پردازی و سورئالیسم ندارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر